والله لاحرقنها بالنار لکلامک
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۲ ق.ظ
بسْم الله الْرحْمن الْرحیمْروزی علی (علیه السلام ) در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید :- یا امیرالمومنین ! در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون آمدید ؟ فرمود :- برای اینکه ستمدیده ای را یاری کنم ، یا سوخته دلی را پناه دهم . در این میان زنی در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام (علیه السلام ) ایستاد و گفت :- یا امیرالمومنین شوهرم به من ستم می کند و قسم یاد کرده است مرا بزند . حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه ای فکر کرد ، سپس سر برداشت و فرمود :نه به خدا قسم ! بدون تاءخیر باید حق مظلوم گرفته شود !این سخن را گفت و پرسید :- منزلت کجاست ؟زن منزلش را نشان داد .حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید .علی (علیه السلام ) در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد . جوانی با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وی فرمود :از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانیده ای و او را از منزلت بیرون کرده ای .جوان در کمال خشم و بی ادبانه گفت :کار همسر من به شما چه ارتباطی دارد : ((والله لاحرقنها بالنار لکلامک ؛ به خدا سوگند به خاطر این سخن شما او را آتش خواهم زد ! ))علی (علیه السلام ) از حرفهایی جوان بی ادب و قانون شکن سخت برآشفت ! شمشیر از غلاف کشید و فرمود :من تو را امر به معروف و نهی از منکر می کنم ، فرمان الهی را ابلاغ می کنم ، حال تو به من تمرد کرده از فرمان الهی سرپیچی می کنی ؟ توبه کن والا تو را می کشم .در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل می شد ، افرادی که از آنجا عبور می کردند محضر امام (علیه السلام ) رسیدند و به عنوان امیرالمومنین (علیه السلام ) سلام می کردند و از ایشان خواستار عفو جوان بودند .جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسری می کند ، به خود آمد و با کمال شرمندگی سر را به طرف دست علی (علیه السلام ) فرود آورد و گفت :یا امیرالمومنین از خطای من درگذر ، از فرمانت اطاعت می کنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم رعایت خواهم نمود . حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و امر کرد داخل منزل خود شود و به زن توصیه کرد که با همسرت طوری رفتار کن که چنین رفتار خشنی پیش نیاید
۹۲/۰۵/۰۱