امام علی(ع)

قد قلت للبرق الذیشق الدجى

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ
عز الدین عبد الحمید بن ابی الحدید مدائنی بغدادی متوفای 655 ، عالم و متکلم و متفکر و ادیب و مورخ و شاعر ، شارح معروف "نهج البلاغه" و اهل سنت است. وی در ستایش پیامبر اکرم و علی ابن ابیطالب علیهما السلام ، هفت قصیده غرا سروده است که به " سبع العلویات" معروف است و بارها چاپ شده است ، قصیده ششم "عینیه" است در 80 بیت که در اینجا 40 بیت از آن آورده می شود .مضامین این قصیده به قدری "ولایی" و "از روی ارادت و محبت" سروده شده که بعید می دانم کسی آنرا بخواند و بر حسن سرایش و اوج تفکر ابن ابی الحدید درود نفرستد!   قد   قلت   للبرق   الذی  شق  الدجى فکان    زنجیـا    هنالـک  یجـدع    1- به آذرخشی که، شب هنگام، در دورن تاریکیها درخشید- چونان که زنگیی را بینی بریده باشند و خون بر چهره اش دویده باشد- گفتم:   یا   برق  ان  جئت  الغری  فقل  له:   أتراک   تعلم   من  بأرضک  مـودع      2- ای آذرخش! اگر به سرزمین غری (نجف) رسیدی بگوی: ای زمین نجف! آیا می دانی چه کسی در دل تو به خاک سپرده شده است؟ فیک   ابن   عمران   الکلیـم  وبعده عیسى    یقفیـه   وأحمـد   یتبـع    3- در دل تو موسای کلیم جای گرفته است و عیسای مسیح و احمد مرسل.   بـل   فیک  جبریل  ومیکال  واسـ  ـرافیل   والملأ   المقدس   أجمـع    4- در دل تو جبرئیل و میکائیل و اسرافیل جای گرفته اند، بلکه همه عالم ملکوت.    بل   فیک   نور   اللـه  جل  جلاله لذوی   البصائر   یستشف  ویلمـع    5- در اینجا نور خدای- عزّ و جلّ- جای گرفته است، آن نور که مردمان بینا دل فروغ و درخشش آن را توانند دید.     فیک  الأمام  المرتضى  فیک ال    وصی المجتبـى    فیـک  البطین  الأنزع     6- ای زمین نجف! امام برگزیده (مرتضی) و وصی منتخب در دل تو جای دارد، همان عالم سرشار از علم و موحد بری از شائبه شرک. الضارب  الهام   المقنع  فی  الوغى بالخوف   للبهـم     الکماة   یقنـع    7- آن کس که در پهنه های کارزاران، غرقه در سلاح، بر تارک دلاوران تیغ می آخت و آن شجاعان دلیر را در پوششی از هراس و بیم غرق می ساخت.      و المترع الحوض المدعدع حیث لا واد یفیض و لا قلیب یترع   8- آن کس که (برای سپاه اسلام) آن حوض را پر از آب کرد (صخره از روی چشمه ای جوشان برگرفت)، جایی که نه رودی می گذشت و نه چاهی آب داشت.   ومبدد   الأبـطال   حیث   تـألبوا  ومفرق   الأحزاب   حیث   تجمعوا    9- آن کس که پراکننده پهلوانان بود، هرجا که (در برابر اسلام) گرد می گشتند و بر هم زننده گروهها و «احزاب» مشرکان بود، هرجا و هرگونه که فراهم می آمدند.   والحبر  یصدع  بالمواعظ  خاشعـا حتى   تکاد  لهـا   القلوب  تصدع     10- آن عالم بزرگ دین که، با خشوع در برابر خداوند، مردم را با سخنان راستین موعظه می کرد، آنسان که دلها از جای کنده می شد. زهد المسیح و فتکه الدهر الذی اودی بها کسری و فوّض التّبع   11- زهد عیسای مسیح و بیباکی روزگار (این دو صفت ضد) هر دو در او جمع بود، آن بیباکی و ناگاه گیری که انوشیروان را به دست فنا سپرد، و تبع را، هذا   ضمیر   العالم  الموجود  عن عـدم   وسر   وجوده  المستـودع     12- این مرد- که در خاک نجف خفته است- وجدان جهان هستی است و سرّ نهایی وجود عالم است.   هذی الامانه لا یقوم بحملها خلقاء هابطه و اطلس و ارفع    13- این، همان «امانت» است که صخره های عظیم فرودین (کوهها) و آسمان بلند برین، قبول آن توانستند کرد.   تابی الجبال الشم عن تقلیدها و تضج تیهاء و تشفق برقع   14- این، آن «امانت» است که کوههای سربرافراشته از پذیرفتن آن تن زدند، و هامونها در برابر عظمت آن فریاد کردند و آسمانها هراسیدند. هذا    هو    النور   الذی   عذباته کـانت    بجبهـة   آدم   تتطلـع   15- این، همان نورخدایی است که اشعه آن در پیشانی آدم صفی می درخشید.   وشهاب  موسى  حیث  أظلم لیلـه رفعت    لـه   لألاؤه   تتشعشـع        16- این، همان آتش موسی است که در شب هنگامی تاریک تاریک بدرخشید و راه را برای موسی روشن ساخت.    یا   من   له  ردت  ذکاء  ولم  یفز بنظیرهـا   من   قبل   الا  یوشع    17- ای کسی که خورشید برای تو (پس از عصر) به پهنه آسمان بازگشت!- معجزه ای که در میان امتهای پیشین تنها «یوشع بن نون» بدان مکرم گشته بود.    یا  هازم   الأحزاب  لا  یثنیه  عن خوض  الحـمام  مدجـج  ومدرع    18- ای درهم شکننده احزاب و انبوهان جنگاوران، که در معرکه کارزار خویشتن در گرداب مرگ می افکندی و به دلاوران غرقه در سلاح پشت نمی کردی.     یا   قالع   الباب  التی  عن  هزها عجـزت   أکف   أربعون   وأربع   19- ای کننده در خیبر، آن در که چهل مرد از تکان دادن آن نیز ناتوان بودند.    لولا  حدوثک  قلت : انک جاعل الـ أرواح    فی   الأشباح  والمستنزع     20- اگر مخلوق نبودی، می گفتم: تویی بخشنده روح و گیرنده جان.      لولا   مماتک  قلت : انک باسط الـ أرزاق   تقدر  فی  العطاء  وتوسع      21- اگر نمرده بودی، می گفتم: تویی روزی دهنده مردمان و تعیین کننده سرنوشت همگان.   ما    العـالم   العلوی   الا   تربة فیها   لجثتـک   الشریفة   مضجع    22- عالم اعلای ملکوت، همان تربت پاکی است که بدن گرامی تو در آن جای گرفته است.       ما الدهر الا عبدک القن الذی بنفوذ امرک فی البریه مولع   23- روزگار همان بنده زرخرید تو است که (به فرمان خدا) می کوشد تا امر تو را در میان مخلوق جاری سازد.   أنا   فی   مدیحک  ألکن  لا  أهتدی وأنا   الخطیب   الهبزری  المصقع   24- زبان من از ذکر ثناها و ستایشهای تو الکن است، با اینکه من همان سخنور سخن پرداز زبردستم.   أأقول    فیـک  سمیدع   کلا   ولا  حاشـا  لمثلک   أن   یقال  سمیدع         25- آیا در مدح تو بگویم: تو «سروری»، نه، نه، کلمه «سرور» کوچکتر از آن است که برای تو مدح باشد!   بل   أنت  فی  یوم  القیامة حاکـم فی   العالمین   وشافـع  ومشفـع   26- تویی حاکم روز قیامت، در میان خلق اولین و آخرین، تویی شفیع پذیرفته شفاعت.       واللـه   لولا  حیدر  ما کانت الـ   ـد نیا   ولا  جمع  البریة  مجمع   27- به خدا سوگند، اگر «حیدر» نبود، نه دنیا و نه خلق دنیا هیچیک نبودند.   من اجله خلق الزمان و ضوئت شهب کنسن وجن لیل ادرع   28- زمان، برای او آفریده شد، ستارگان شبرو برای او روشن گشتند و شب و سپیده برای او پدید آمدند.   علم الغیوب الیه غیر مدافع و الصبح ابیض مسفر لا یدفع   29- او عالم به غیب است، بی هیچ انکاری، چنانکه صبح روشن را نتوان انکار کرد.   والیه    فی   یوم   المعاد  حسابنا   وهو    الملاذ   لنا  غدا  والمفزع     30- در روز رستاخیز حساب ما با اوست، او در فردای قیامت پناه و پناهگاه همگان است.  یا  من   له  فی أرض قلبی منزل نعم   المراد   الرحب  والمستربع    31- ای کسی که بر سرزمین قلب من حکومت می کنی! این عرصه برای تاخت و تاز عشق تو عرصه ای فراخ و درخور است.   أهواک   حتى  فی  حشاشة مهجتی نار   تشب   على   هواک  وتلذع     32- من عاشق توام، عاشقی که آتش سرکش عشق در جانش شعله می کشد و سرتا پایش را می سوزاند.      وتکاد   نفسی  ان   تذوب  صبابة  خلقاً    وطبعاً   لا   کمن   یتطبع    33- الان و یکدم است که جان من در این عشق و آرزومندی ذوب گردد، عشقی برخاسته از نهاد جان، نه چون عشق آن کسان که خویشتن به عاشقی می زنند.     ورأیت   دین   الاعتزال   وأننی أهوى   لأجلک    کلّ  من  یتشیعٌ      34- من سنی ام و معتزلی، امابه خاطر عشق تو، به همه شیعیان تو نیز عشق می ورزم.     ولقد   علمت    بأنه   لا  بد  من مهـدیکـم     ولیومـه   أتطلـع     35- من می دانم که ناگزیر فرزند تو «مهدی» ظهور خواهد کرد، من همواره در آرزوی رسیدن آن روزم.     یحمیه    من    جند  الإله  کتائبٌَ کالیمِ     أقبل    زاخراً   یتدفـع       36- آن روز که مهدی درآید، سپاه خدا- دسته دسته- به یاری او شتابند، و او و سپاهش چونان دریای خروشان دمان به سوی جامعه بشری سرازیر شوند.   فیها   لال   أبی   الحدید  صوارم  مشهورة     ورماح   خط   شرع   37- امیدوارم، در آن روز، از خاندان ابی الحدید نیز در میان لشکر مهدی، شمشیرزنان و نیزه گزارانی چند به هم رسند:      ورجال   موت   مقدمون  کأنهـم   أسد العرین   الربد  لا  تتکعکع     38- مردانی با مرگ پیمان بسته و پیشگامانی دست از جان شسته و شیرانی چونان شیران بیشه ترس ناشناخته .     ولقد   بکیت    لقتل    آَل  محمد بألطف   حتى   کل  عضو مدمع    39- من برای کشته شدن فرزندان پیامبر در صحنه خونین عاشورا نیز اشکها ریخته ام، آنسان که گویی هر عضو از اعضای من چشمی شده است اشک افشان.   تا الله لا انسی الحسین و شلوه تحت السنابک بالعراء موزع   40- به خدا قسم نمی توانم «حسین» را فراموش کنم و پیکر پاره پاره او را در زیر سم اسبان در دامن بیابان ....    خداوندا! به واسطه محبت و ولایت "امیر غدیر" قلب "تمام مسلمین" را متحد کن و تمام ما را از کسانی قرار بده که در حق با هم همدل و در برابر باطل مقاومند. آمین
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۱
مصطفی خاکساری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی