امام علی(ع)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمومنین» ثبت شده است

در جلسه ای که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، در سقیفه برگزار شد، حواشی زیادی وجود داشت. از جمله ی آن حواشی گفتگوی میان یکی از انصار با خلیفه ی دوم درباره ی خلیفه ی بعد از پیامبر بود؛ و نکته ی دیگری که در ادامه ی این مطلب خواهد آمد، سخنی است که ابن ابی الحدید، درباره ی این گفتگو، از استاد خودش نقل می کند. حاشیه ای جالب از سقیفهدر خلال جلسه ی سقیفه یکی از انصار به نام حباب بن منذر، که طرفدار انتقال خلافت به جبهه ی انصار بود، در انجمن سقیفه، رو به خلیفه ی دوم کرد و گفت: ما هرگز با زمامداری شما مخالف نیستیم و بر این کار حسد نمی ورزیم، ولی از آن می ترسیم که زمام امور به دست افرادی بیفتد که ما، فرزندان و پدران و برادران آنان را در معرکه های جنگ و برای محو شرک و گسترش اسلام کشته ایم؛ زیرا بستگان مهاجران به وسیله ی فرزندان انصار و جوانان ما کشته شده اند. چنانچه همین افراد در رأس کار قرار گیرند وضع ما قطعاً دگرگون خواهد شد. سخنی از ابن ابی الحدیدابن ابی الحدید بعد از نقل این داستان در کتابش، می نویسد:من در سال 610 هجری کتاب "سقیفه" تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری را نزد"ابن ابی زید نقیب بصره" می خواندم. هنگامی که بحث به سخن حباب بن منذر رسید، استادم گفت:« پیش بینی حباب بسیار عاقلانه بود و آنچه او از آن می ترسید در حمله ی مسلم بن عقبه به مدینه، که این شهر به فرمان یزید مورد محاصره قرار گرفت، رخ داد و بنی امیه انتقام خون کشتگان بدر را از فرزندان انصار گرفتند. سپس استادم مطلب دیگری را نیز یاد آوری کرد و گفت: آنچه را که حباب پیش بینی می کرد، پیامبر نیز آن را پیش بینی کرده بود. او نیز از انتقام جویی و کینه توزی برخی از اعراب نسبت به خاندان خود می ترسید، زیرا می دانست که خون بسیاری از بستگان ایشان در معرکه های جهاد به وسیله ی جوانان بنی هاشم ریخته شده است و می دانست که اگر زمام کار در دست دیگران باشد چه بسا کینه توزی، آنان را به ریختن خون فرزندان خاندان رسالت برانگیزد. از این جهت، مرتباً درباره ی علی سفارش می کرد و او را وصی و زمامدار امت معرفی می نمود تا بر اثر موقعیت و مقامی که خاندان رسالت خواهند داشت خون علی و اهل بیت وی مصون بماند....»اگر چه سخن استاد ابن ابی الحدید، از این جهت که سفارش پیامبر بهامیرالمومنین را صرفا ناشی از نگرانی شخص پیامبر از آینده ی امت و رفتار آنان بااهل بیت(و نه دستوری از جانب خداوند) می داند، سخن دقیقی نیست، اما در جای خود، قابل تامل است!--------------------------------------------با تصرف و تلخیص از فروغ ولایت آیت الله جعفر سبجانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۶
مصطفی خاکساری
ابان از سلیم نقل مى کند که گفت : با امیرالمؤ منین علیه السلام از صفین مى آمدیم ، لشکر نزدیک صومعه یک راهب پیاده شدند. از صومعه پیرمرد سالخورده زیبا و خوش چهره اى بیرون آمد در حالى که کتابى در دستش بود و چهره هاى مردم را با دقت نگاه مى کرد تا بهامیرالمؤ منین علیه السلام رسید و ایشان را با عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواند و گفت :"السلام علیک یا خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم "حضرت فرمود: مرحبا اى برادرم شمعون فرزند حمون ، حالت چطور است ؟ خدا تو را رحمت کند.او پاسخ داد: سلام بر تو اى امیرالمؤ منین علیه السلام و اى آقاى مسلمین و اى وصى رسول رب العالمین . من از نسل مردى از حواریین برادرت عیسى بن مریم هستم . من از نسل شمعون بن یوحنا وصى حضرت عیسى  هستم که از بهترین دوازده نفر حواریین آن حضرت و محبوب ترین آنان نزد او و مقدم آنها در پیشگاه او بود و عیسى بن مریم به او وصیت کرد و کتابها و علم و حکمتش را به او سپرد. و خاندانش همچنان بر دین او ثابت ماندند و به آیین او پایدار بودند و کافر نشدند و تبدیل و تغییرى ندادند.*منبع: اسرار آل محمد، ص 366 و 367.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۱۵
مصطفی خاکساری
موضوع: قبل از خلافت امیرالمومنینکلمات کلیدی: ابوبکر، امیرالمومنین، سقیفه بنی ساعده، عمر بن خطاب، نماز جمعه جریان سقیفه ی بنی ساعدهدر نخستین ساعاتی که امیرالمومنین علیه السّلام مشغول غسل پیامبر صلی الله علیه و آلهو رسیدگی به امور ایشان بود، عده ای از انصار در محلی به نام سقیفه ی بنی ساعده جمع شدن.د هدف آن ها انتخاب خلیفه ی بعد از پیامبر بود.این در حالی بود که زمان زیادی از جریان غدیر نمی گذشت!در حالی که در شورای سقیفه، رشته ی کار در سقیفه در دست انصار بود، اما وقتی ابوبکر و عمر و ابوعبیده که ازمهاجران بودند از برپایی چنین انجمنی آگاه شدند بدن پیامبر را که برای غسل آماده می شد ترک کردند و به انجمن انصار در سقیفه رفته و بعد از کشمکش های فراوان [1]بالاخره ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شد. دلسوزی ابوسفیان برای اسلام؟در خلال این جریانات، ابوسفیان به خانه ی حضرت علی رفت و به او گفت:دستت را بده تا با تو بیعت کنم و دست تو را به عنوان خلیفه ی مسلمانان بفشارم، که هرگاه من با تو بیعت کنم احدی از فرزندان عبد مناف[2] با تو به مخالفت بر نمی خیزد، و اگر فرزندان عبد مناف با تو بیعت کنند کسی از قریش از بیعت تو تخلف نمی کند و سرانجام همه ی عرب تو را به فرمانروایی م یپذیرند. ولی حضرت علی سخن ابوسفیان را با بی اهمیتی تلقی کرد و چون از نیت او آگاه بود، فرمود:من فعلاً مشغول تجهیز پیامبر هستم. چرا امام، پیشنهاد ابوسفیان را رد کرد؟اگر امام این پیشنهاد را قبول می کرد، احتمالا بسیار زیاد، ایشان به خلافت می رسید، زیرا به همان دلائلی که ابوسفیان به امام گفت، با توجه به قدرت اجتماعی بیعت کنندگان و محدودیت سقیفه ی بنی ساعده و اختصاص آن به عده ای خاص، موجبات خلافت ایشان فراهم می شد.می توان برای این عمل امام، دو دلیل ذکر کرد:اولا بیعت خصوصی چند نفر از شخصیتها با حضرت علی دور از واقع بینی بود و تاریخدرباره ی این بیعت همان داوری را می کرد که درباره بیعت ابوبکر کرده است. زیرا زمامداری حضرت علی که در واقع از جانب خدا تعیین شده بود، نیازی به بیعت گرفتن نداشت و رای گیری برای خلافت عملا در تضاد با نصب الهی امام بود، و موضوع خلافت را از الهی بودن-تعیین شدن از جانب خدا- خارج می ساخت و در مسیر یک مقام انتخابی قرار می داد.اما دلیل دوم:[3]هنگامی که ابوسفیان به امام آن پیشنهاد را داد، امام با کنایه پاسخ داد:«تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم »همچنین نقل شده که امیرالمومنین  به او گفت: تو جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری. تو مدتها بدخواه اسلام بودی. من به نصیحت تو نیازی ندارم!-----------------------[1]جزییات، در کتب تاریخی موجود است.[2]از اجداد پیامبر اکرم[3]این مطلب در نهج البلاغه هم نقل شده است.با تصرف و تلخیص از فروغ ولایت استاد سبحانی گرفته شده از سایت ابوتراب
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۳۷
مصطفی خاکساری